اگر به تاریخ ملتها از جمله همین ایران خودمان نگاهی بیندازیم درمی یابیم همواره برخورد تمدنها و فرهنگها پس از مدتی منجر به تولیدات بزرگ فرهنگی و علمی گردیده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شورای عالی استانها، صاحب شریفی نماینده استان مازندران در شورای عالی استان ها در واکنش به توهین سرپرست سابق باشگاه پرسپولیس به مازندرانی ها یادداشتی منتشر کرده است که در زیر می خوانیم.
توهین مدیرعامل یک باشگاه به مردم یک استان نشات گرفته از خاستگاه اجتماعی، تربیت نادرست خانوادگی و فقر فرهنگی است. توهینی که آن جوانک فرومایه به مردم مازندران نمود را نیز به هیچروی بیانگر رویکرد خاص یا جبههگیری ویژهای نمیدانم و به نظر من نتیجه ناآگاهی آن فرد است.
به نظر من در این توهین یک نکته نگران کننده وجود دارد که باید بدانپرداخت. آن این است که در حوزه فوتبال که پرطرفدارترین ورزش کشور ماست، دو باشگاه بزرگ دولتی پایتخت در طی یکماه اخیر دومدیرعامل خود را بنا به دلایلی مشابه از دست میدهند. یکی اخراج و آن دیگری استعفایی مشابه اخراج. هردوی این مدیران با ادبیاتی سخن میگفتند که دور از شان مدیران دو باشگاه بزرگ و حرفهای کشور است و این قسمت تلخ ماجراست. وزارت ورزشی که خروجیاش مدیرانی چنین لمپن و سطح پایین است موفقیت چشمگیری نخواهد داشت.
در مازندران هموطنان فراوانی از سراسر کشور حضور دارند. اجتناب ناپذیر هم هست. آب و هوای دلپذیر و خاک حاصلخیز اساس پیدایش تمدنهاست. بنابراین مهاجرت به شمال قابل فهم است. به ویژه امروز که وضعیت بداقتصادی نیز مزید بر علت فروش املاک و مستغلاتیاست که در شرایط عادی هیچ انسانی علاقمند به از دست دادن آنها نیست.
البته نباید به دیده اشکال به این موضوع نگریست چرا که اگر به تاریخ ملتها از جمله همین ایران خودمان نگاهی بیندازیم درمی یابیم همواره برخورد تمدنها و فرهنگها پس از مدتی منجر به تولیدات بزرگ فرهنگی و علمی گردیده است. حتما تلفیق خرده فرهنگهای مازندران با سایر نقاط کشور موجبات پیشرفتهای بزرگی میشود و کلان فرهنگ ایرانی را میسازند که تاکنون ساختهاند.
اگر درون دو استان به جای تاکید بر تعصبات بیجا، تلاش کنند از ظرفیتهای یکدیگر جهت بالندگی هرچه بیشتر سود برند موفقیت های بزرگی نصیب مردم میشود. تصور کنید اساتید و آهنگسازان بزرگ پایتخت بیایند و کنار هنرمندان مازندران شروع به بازسازی و معرفی موسیقی مازندران به کشور و جهان کنند. چه اتفاق مبارکی رخ می دهد. کسی تا بحال به این چیزها فکر کرده است؟ خیر. چون پیوسته در حال تمسخر و تهدید و تحقیر یکدیگریم. اسمش را هم گذاشته ایم تعصب که البته بیشتر به حماقت میماند.
از سوی دیگر باید دید که مسئولان بومی مازندران خودشان برای فرهنگ این سرزمین چه کردهاند که الان بخواهند مدافع باشند؟ برنامه های سیمای مازندران را ببینید. محور برنامه های طنزش تمسخر گویش مازنیست میشوند. جاده های زیبایش در اثر بیهنری و بیدانشی همین مدیران استانی، در حال از دست دادن مزیتهایشان هستند.
شوراها می توانند این تفاهم فرهنگی را ایجاد کنند اما مادامی که بر سر نخواستن شوراها دعواست انتطار اثرگذاری از ما بیهوده است. استاندارانی که برای شوراهای استان هیچ ارزشی قائل نیستند. فرماندارانی که شورای شهرستان را به رسمیت نمیشناسند و دولت و مجلسی که یک ریال در سال برای اینها در نظر نمیگیرد آن وقت از کدام پارلمان محلی میتوانیم صحبت کنیم؟
اگر شهرداریها نباشند در همین شوراهای شهر را نیز باید تخته کرد. شورای عالی استانها نیز وضعیتش خیلی بهتر نیست. مادامی که ما به عنوان قوه چهارم کشور به رسمیت شناخته نشویم. طرح همترازی تصویب نگردد. آیین نامه جلسات شورا اصلاح نگردد و جلسات ما از ماهی دو روز به دستکم ۱۰ روز در ماه نرسد و سازوکاری جهت طرح سوال از دولت و سایر مسئولین برای شورای عالی استانها در نظر گرفته نشود، ما عملا یک نهاد تشریفاتی هستیم که همه کارکردمان همین نطقها و مصاحبههاست. اما اگر این نارساییها رفع گردد آنگاه شاهد خواهیم بود که شورای عالی استانها پرچمدار فرهنگ و اقوام ایرانی و وحدت ملی خواهد بود.
پایان پیام/